“برای دختر آواره سوری”
آن زمان که در کلاس درس
برق شادی در چشمانت موج می زد
تو با دستان کوچکت “سرزمین” را بخش میکردی،
“سرزمین” سه بخش بود؛
اما اکنون
که تو از فرط بی پناهی به آغوش مادر خزیده ای
سرزمین تو در حلقوم گرگها
هزار بخش شده است
گرگ ها،
دست نوازش پدر را غارت کردند
و مادرت را با عشق به تو و خواهر کوچکت آواره
…
می دانم
به اندازه بغضی که گلوی مرا می فشارد،
غم بزرگی بر قلب کوچکت نشسته است؛
اما دیگر اشک هایم اجازه نمیدهند که این جملات را تمام کنم ….
کاش جز اشک مرهمی برای دردهای تو داشتم….
1
دادند به حکمت و به لطفی به شما
از این همه سوره، سوره کوثر را
کوتاهترین سوره قرآن یعنی:
کوتاهترین راه رسیدن به خدا
2
زهرا از هر چه گفته آمد سر بود
ما دیگر گفتهایم و او دیگر بود
پیوند گل محمدی با سیب است
او سیب گلاب باغ پیغمبر بود.
(بیژن ارژن)
این مطلب را می خواندم با توجه به قدمت آن، جالب بود به نظرم آمد که خالی از لطف نیست. در نظر بگیرید سال حمایت از تولید ملی را برای فرازهایی از آن.
بیانیه جمعی از علمای اصفهان (در یک قرن پیش):
بر کسی که کفنش از پارچه ایرانی نباشد، نماز نمیخوانیم
بعد از تسبیح و تحمید؛ این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن الملک متعهد و ملتزم شرعی شدهایم که مهما امکن(تا حد امکان) بعد ذلک تخلف ننمائیم، فعلا پنج فقره است:
اولا: قبالجات و احکام شرعیه، از شنبه (14 جمادی الاول) به بعد باید روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شد، اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمینویسیم، قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضاء نمینماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانی و کسی را مانع نمیشویم، ماها با این روش متعهدیم.
ثانیا: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه دیگر ایرانی باشد، متعهد شدهایم، بر آن میت ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوة بر آن میت بخواهند، ماها را معاف دارند.
ثالثا: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده میشود، قردادیم مهما امکن هر چه بدلی آن در ایران یافت نمیکنیم و حرام نمیدانیم لباسهای غیر ایرانی را، اما ماها ملتزم شدهایم، حتیالمقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از نسج ایرانی بنماییم، تا بعین ماها نیز کذلک. و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد، آنچه از سابق پوشیده داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
رابعا: میهمانیها بعد ذلک، ولو اعیانی باشد، چه عامه چه خاصه، باید مختصر باشد؛ یک پلو و یک چلو و یک خورش و یک افشره، اگر زائد بر این کسی تکلف دهد، ما را به محضر خود وعده نگیرد، خودمان نیز به همین روش میهمانی مینمائیم، هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامسا: وافوری و اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم. زیرا که آیات باهره (ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین - و لاتسرفوا ان الله لایحب المسرفین - و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه) و حدیث: (لا ضرر و لاضرار). ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مُسری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده، بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری است، به نظر توهین و خفت مینگیریم.
امضای آقایان کرام و علماء فخام کثرالله امثالهم:
1- ثقةالاسلام آقای حاجآقا نورالله. 2 - حسین بن جعفر الفشارکی، 3 - حجةالاسلام آقانجفی، 4- شیخ مرتضی اژه، 5 - آقا میرزا محمدتقی مدرس، 6- حاجی سیدمحمد باقر بروجردی، 7- آقا میرزا علی محمد، 8- حاجی میرزامحمد مهدی جویباره، 9- سیدابوالقاسم دهکردی، 10- حاجی سیدابوالقاسم زنجانی، 11- آقامحمد جوادقزوینی، 12- سیدمحمد رضا شهیر به آقا میرزای مسجدشاهی، 13 - حاجی آقا حسین بیدآبادی
تذکر: این قرارداددر تاریخ 12 جمادیالاول 1324 به امضاء رسید.
منبع: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910228000692
به نام خدا
از دیرباز این نکته بسیار گفته شده است که چند چیز بعد از واقع شدن قابل جبران و به عبارت بهتر قابل بازگرداندن نیست:
اول: سخن و کلام است که وقتی بر زبان جاری می شود دیگر نمیتوان بازگرداند. که آن را به رها شدن تیر از کمان تشبیه کرده اند که به قول سعدی:
نیاید باز، تیر رفته از شست.
دوم: زمان و عمر آدمی است که دیگر به هیچ وجه قابل بازگشت و جبران نیست.
به فرموده امیرالمومنین علی علیه السلام: اغتنموا الفرص فانها تمرّ مرّ السحاب. فرصتها را غنیمت بشمارید که چون ابرها درگذرند.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که با نگاه به گذشته حسرت فرصتهای از دست رفته را خورده باشید. کار امروز را به فردا نیانداختن، استفاده از تمامی فرصتها و صرف نکردن وقت در امور بدون فایده، و داشتن برنامه ریزی و هدف در زندگی کلید موفقیت است.
امروزه در طول زندگی ما امور مختلفی هستند که همه ما در شبانه روز با آنها مرتبطیم که بخش قابل توجهی از آن ها، عادات غلطی هستند که تنها فرصتهای ما را از بین می برند و شبانه روز ما را اشغال کرده اند بدون این که اندک فایده و سودی عاید ما کنند. در این مجال یادداشتهایی را خواهم نوشت درباره امور فردی و اجتماعی مختلفی که امروز دامن گیر همه ماست که باید در مسیر رسیدن به اهداف آنها را زندگی روزمره حذف و یا اصلاح کرد.
هواللطیف
در گذر از کوچه باغهای بهار به اردیبهشت ماه که میرسیم، بوی شکوفه یاس مشام دل هایمان را نوازش میدهد و بی اختیار شاپرک دلهایمان به دنبال بارگاه نورانیش پر می کشد و بی این که نشانی از قبر غریبش بیابد، با یک بغض فرو خورده در خود می شکند. آری در آستانه سالروز شهادت مظلومانه بانوی بینشان، دخت گرامی رسول مهر و دوستی، پیامبر بزرگوار اسلام «صلی الله علیه و آله»قرار داریم. بانویی که خداوند راز خلقت اولین و آخرین را در وجود پاک و نورانی ایشان به ودیعت نهاد، که فرمود: «لولا فاطمه لما خلقتک»؛ ای پیامبر! اگر فاطمه نبود تو را نمیآفریدم.
زندگی فاطمه زهرا سلامالله علیها به خاطر عظمت و شگفتیهای فراوانی که در آن هست، شبیه اسطورههای تاریخ است.و به حقیقت، چشم ما نمیتواند مقامات معنوی آن بزرگوار را ببیند. دختری پیامبر چونان که «ام ابیها» لقب میگیرد و همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) که خود نشانهای از عظمت و بزرگی است.چونان همسری که بعد از رحلت پیامبر در راه دفاع از همسر که در جایگاه امامت و ولایت قرار دارد، تمامی مصائب و سختیهای آن دوران را بر روی دوش خویش حس میکند و لحظه ای در دفاع از حق و حقیقت باز نمی ایستد و جان عزیز خویش را نثار راه دفاع از ولایت و امامت میکند و در اوج مظلومیت به شهادت میرسد و در نهایت غربت پیکر مطهرهاش در دل خاک آرام میگیرد.
حال ای دوست من تو خود نیز نیک میدانی که به ما آموختهاند که عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) کسانی هستند که با شادی معصومین شاد مانند و با حزن و اندوه آنها در سوگ نشینند. و ما نیز این روزها را در غم دوری گل یاس آل طاها، سیده زنان عالم و مادر بقیه اللهالاعظم(عج) به سوک نشستهایم، اما این نکته را فراموش نکنیم که این نوع نگاه زاییده «فرهنگ فاطمی» است که بایستی بتواند الگوی همیشگی برای زندگی سراسر افتخار و عزت و سربلندی ما که خود را پیرو و دل داده این فرهنگ می دانیم باشد.
چرا که در پرتو «فرهنگ فاطمی» است که ما به آرمانها و عقاید ریشهدار اسلامی در طول زندگی اصالت میدهیم و از این رهگذر نیز بهرههای فراوان بردهایم و خواهیم برد. اما سؤالی که همواره باید از خود بپرسیم این است که ما تا چه اندازه از فرهنگ فاطمی الگو گرفتهایم و چه اندازه با این خاندان عصمت و طهارت(ع) سنخیت داریم؟
باشد که پیرو واقعی ایشان باشیم. ان شاءالله